تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

بحث جمع آوری خودروهای فرسوده ناقص است

بحث جمع آوری خودروهای فرسوده ناقص است

بحث خودروهای فرسوده نیاز به کارشناسی بیشتری دارد و طول عمری که در روزنامه ها اعلام شده است اصلا مناسب خودروهایی که در حال حاضر تولید می شود نیست.

اگر در گذشته طول عمر برای خودروهای سواری 25 سال ، وبرای وانت بارها 20 سال ،و برای اتوبوس های شهری 15 سال ، وبرای موتور سییکلت ها 10 سال تعیین شده بود به خاطر این بود که این خودروها اولا با تکنولوژی فرسوده و ضعیف تولید شده بودن وخیلی بیشتر از اینها عمر داشتند ودر شهرها و روستاها پرکار بودند ،بنزین برای پرکاری در اختیار داشتند و در راههای صعب العبورمورد استفاده قرار می گرفتند و چنین عمرهایی برای از رده خارج کردن بسیاری از آنها که عمر بسیار داشتند لازم بود و  تقریبا پذیرفتنی  واین در شرایطی بود که خودروها با طول عمربالا جمع آوری شوند اما خودروهایی که امروزه و در شرایط فعلی تولید می شوند و بنزین برای مصرف ندارند و در سطح جاده های نسبتا هموار و خوب تردد می نمایند و از تکنولوژی مناسب تر هم برخوردارند بایستی طول عمر بیشتری داشته باشند تا آنکه طول عمر آنان کمتر شود و اساسا چرا باید فرسوده تلقی شده و جمع آوری گردند.

در حال حاضر برخی از خودروها مانند پراید ممکن است به خاطر ضعیف بودن زود فرسوده شود اما بسیاری دیگر از خودروها ، حتی خود روهای خارجی از چنان استحکامی برخوردارند که با طول عمر 15 و 20 سال خم به ابرو نمی آورند بنابر این، خودروهای امروزی نه تنها باید از طول عمر بیشتری برخوردار باشند و یا اصلا طول عمر برای آنان مطرح نباشد بلکه از آنجا که همواره بر استاندارد بودن آنها تاکید می شود باید تعیین طول عمر هر خودرو به کارشناسی سپرده شود تا اینکه ببینندخودرویی که 15 یا 20 سال کارکرده است و عمر گذرانده چه قدر فرسوده شده است ، اگر خورویی فرسوده نشود چرا باید به خاطر طول عمر از رده  خارج گردد و این سرمایه ملی به آسانی هدر رود و دور ریخته شود و بازار فروش گران خودرو ازرونق کذایی برخوردار باشد به عنوان نمونه من بنزی مدل 280 را سراغ دارم که پس از 34 سال کار مانند ماشینی است که گوی هنوزیک ماه کار نکرده است.و در دسترس است.

از طرف دیگر وقتی یک خودرو در کشور ما حدود 20 میلیون تومان و بیشتر و بلکه 40 تا 50 میلیون تومان قیمت می خورد چگونه باید 20 سال برای آن عمر در نظر باشد چه اینکه آگر 20 میلیون تومان را فرض بگیریم خودروباید سالی یک میلیون تومان مستهلک شود و اگر 40 میلیون تومان قیمت داشته باشد باید سالی 2 میلیون تومان مستهلک شود . بنابر این در شرایط فعلی که قیمت خودروها بالاست و بنزین برای مصرف و استفاده از خودرو نیست و شرایط بهینه سازی خودروها روز به روز بهتر و بیشتر می شود چه نیازی به تعیین طول عمر است !؟ و به جای اینکه طول عمر استفاده از خودروها در شرایط صنعتی امروز بیشتر شود چرا باید کمتر از گذشته شود و سواری از 25 به 20 سال ،و وانت بار از 20 به 15 سال و اتوبوس از 15 به 12 سال و موتور سیکلت از 10 به 8 سال کاهش یابد،چنین عمرهای کوتاهی برای برخی از خودروها اصلا جایز و مناسب نیست و از طرفی اگر بحث تصادفات نیز در کشور کاهش یابد که می یابد و اگر بحث تعویض قطعات در خودروها و نه تعمیر آنها در جامعه متداول شود که شده است چرا باید طول عمرخودروها کاهش یابد و یا طور عمر تعیین گردد. بنابراین باید ؛ عمر خودروها باتوجه به فاکتورهایی که اشاره شد ارتقاء یابد تا اینکه کاهش یابد تا سرمایه های ملی به آسانی هدر نرود و خسارت های سنگین اقتصادی به خانواده ها و جامعه وارد نگردد ، از طرف دیگر بحث گاز سوز بودن خودروها نیز در کاهش آلایندگی هوا مؤثر است که این فاکتور نیز مزید بر علت و دلیل بر افزایش طول عمرخودروها است و هنر در این است که به عمر خودروها و استحکام و ماندگاری آنها افزوده شود تا آنکه سرمایه های ملی اسراف گردد و هدر برود ؛ بدیهی است به گردش کار و تولید کشور نیز لطمه نخواهد خورد و کار و تولید نیز در کشور فراوان است که می توانیم به جای چینی ها در کشور خودمان تولید کنیم و انواع کالاها را تولید داشته باشیم.

ضرورت کاهش قیمت اشتراکات آب ،برق، و گاز

ضرورت کاهش قیمت اشتراکات آب ،برق، و گاز

با اجرای طرح هدف مند کردن یارانه ها و گرانی مصرف انرژی در اماکن مسکونی، مردم به ناچار به دنبال تفکیک کنتور ها و شبکه های آب و برق و گاز در منازل خود هستند که این امر با دشواری های بسیاری ازجمله اجرای  تاسیسات جدید و نصب کنتورهای مجزا و خرید آبگرمکن های اضافه و سیم کشی ها و لوله کشی های ساختمان همراه است .

از این رو هزینه های بسیار سنگینی بر خانواده ها تحمیل می گردد و اکنون شرکت های آب ، برق ، و گاز همواره با ازدحام مشتری و متقاضی تفکیک و یا خرید کنتور جدید مواجه هستند و بسیاری از خانواده ها با علامت سئوال چه کنیم ؟ مواجه و سرگردان مانده اند و روز به روز نیز به ناچار بر تقاضاهایی از این دست در شرکت های خدماتی مذکور توسط مردم  افزوده می شود .

به طور مثال اگر تاکنون یک ساختمان دارای دو یا سه واحد مسکونی بوده و از یک کنتور آب و برق و یا گاز استفاده می شده است اکنون به دلیل گرانی انرژی و تصاعدی بودن محاسبات مصرف آنها، باید میلیون ها ریال بابت تفکیک کنتورها و اجرای تاسیسات ساختمان هزینه شود و این در حالی است که قیمت کنتورهای آب، برق و گاز بسیار زیاد است و پرداخت هزینه های اشتراکات مجدد نیز در توان مردم نیست و شرکت های مذکور قیمت های بسیار گزافی رابرای کنتور های جدید ازمردم طلب می نمایند و برای کنتور آب 320 هزار تا 500 هزار تومان ، و برای کنتور برق 340 هزار تومان و برای کنتور گاز 40 تا 70 هزار تومان می گیرند

بنا براین جا دارد به فوریت هر زودتر و به جهت پیشگیری از واکنش های اجتماعی ، دولت محترم و شرکت های مذکور فکری به حال مردم برداشته و هزینه های اشتراک آب ، برق و گاز را به شدت کاهش دهند .

آنچه مسلم است اینکه درآمدهای این شرکت ها با اجرای هدف مند کردن یارانه و صدور قبض های جدید و کمر شکن برای مردم ، به حدود 10 برابر افزایش می یابد که با این درآمد ها بایستی هزینه های اشتراکات آب ، برق و گاز به شدت کاهش و به یک دهم تا یک بیستم  تنزل یابد تا مردم به راحتی بتوانند برای واحد های مسکونی خود کنتورهای مجزا خریداری و نصب نمایند.

مشهد شهر آنفلوآنزا و سرما خورده ها

مشهد شهر آنفلوآنزا و سرما خورده ها

این روزها مشهد شهر افراد سرماخورده و کسانی است که به بیماری آنفلوآنزا مبتلا شده اند. هر کس را که مشاهده می کنی، می بینی یا سرفه می کند، یا سرگیجه دارد ،یا عطسه می زند ،و یا صدایش به شدت گرفته است و یا با خص خص گلو صحبت می کند ، بیمارستانها نیز پر از بیماران مبتلا به آنفلوآنزا است مراکز اورژانس نیز از بیماران مبتلا به آنفلوآنزا قلقله است و بالاخره هر کس را که می بینی به نوعی، دچار این بیماری است ،اما شدت آن کم و زیاد دارد، در این رابطه مردم از تماس با یکدیگر خودداری می نمایند و باهم دست نمی دهند، روبوسی نمی کنند، و بسیاری از مردم با ماسک ،در خیابان ها تردد می نمایند و نگرانی های شدیدی آنها را در بر گرفته است، همین دیشب بود که همسایه ما ساعت 23 نصف شب خانه ما زنگ زد که دخترم به شدت بیمار است و نای حرکت ندارد ، او را به سرعت به اورژانس رساندم تا اینکه اول آمپول به او ترزیق شد و بعد آزمایشات دیگری نیز ازاو به عمل آمد ، در این حال برادر وی که همراهش بود نیز احساس سرگیجه پیدا کرد که او نیز مجبور شد در همان نصف شب یعنی ساعت یک بامداد نزد پزشک اورژانس برود ومن و دیگران همواره ماسک به دهان داشتیم تا از ابتلا دور بمانیم و بالاخره اوضاع شهر خیلی خراب و درهم برهم است و بسیار مایه تعجب تعجب از اینکه کسی کاری نمی کند!!؟؟

حال این سئوال مطرح است که آیا اقدامات پیشگیرانه انجام می شود ایا متصدیان امور برای این وضعیت فکر اساسی کرده اند آیا راههای مقابله با آن چیده شده است ،من فکر می کنم ،به میزان انتظار این کار انجام نشده است و نمی شود، یه طور مثال ،یکی از راههای مقابله با این اپیدمی، همانا آموزش های مکرر به خانواده ها و واکسینه کردن مردم است البته واکسینه کردن رایگان و خانه به خانه نه اینکه مردم با سختی فراوان به برخی از مراکز بهداشت مراجعه نمایند و با پول گزافی واکسن بزنند بلکه این کار دولت و متصدیان امور بهداشت و درمان است که مسئول سلامت مردم هستند و علاوه بر واکسینا سیون رایگان باید سایر خدمات دارویی و درمانی را به سرعت در اختیار مردم قرار دهند، اما افسوس که در جامعه ما فقط پول گرفتن و دوشیدن مردم رایج شده است بدون اینکه بدانند این مردم در این کشور حق آب و گل دارند و سرمایه هایشان سرگردان است و در مسیر های بعضا" نامناسب هزینه می شود.و آنطور که باید در باره مردم فکر نمی شود .

ایران سخنگو ندارد

ایران سخنگو ندارد

ایران سخنگو ندارد تا دردها و مشکلات حقیقی جامعه را بیان کند و مرحمی بر دلهای ناامید  بگذارد، و لذا همه حرفها بر سینه ها باقی می ماند و نقش صفحه های تاریخ نمی شود ایران باید سخنگویی داشته باشد تا عزت ، اقتدار ، مذهب ، مرام و عقیده ایرانی را بیان کند. یک روز ایران سخنگویی داشت به نام شریعتی ، شریعتی شهید را می گویم ، دکتر علی  شریعتی ، اما امروز او در میان ما نیست و جایش بسیار خالی است و همه چیز ما که باید در قالب کلام تعریف و تفسیر شود تعطیل است ، غرورمان ، عزت مان ،احترام مان ، تاریخ مان ، مذهب مان ، علم مان ،معرفت مان ، انسانیت مان ، انصاف مان ، حقیقت پروری مان ، شهادت طلبی مان ، ولایت مداری مان ، خداجویی مان و خلاصه همه ارزشهای انسانی مان می لنگد و کسی نیست که مارا به خود آورد تا اینها بیش از این در معرض طوفان های دروغ و ریا و تظاهر خراب نشود.                                                                                                                         

ای کاش شریعتی می بود تا لااقل در رؤیاها و  امید ها و آرزوها و ایده آل ها نمی ماندیم و دلهای مان را محکم  می داشتیم  تا برای سازندگی جامعه و اعتلای فرهنگ اسلامی مان بیش از پیش می کوشیدیم و زمان را بی جهت سپری نمی کردیم و در جهت سازندگی و سربلندی کشورمان قدم های مؤثرتر بر می داشتیم  و ای کاش باز شریعتی ها بجوشند ، و امید ها را به خانه ها و انسانیت حقیقی را بیاد مان بیاورند

خداوندا بده صبری که خیر ما در آن باشد

خداوندا بده صبری که خیر ما در آن باشد

اصلا" قصد نوشتن مطلب نداشتم یک باره از خود پرسیدم چی بنویسم  نمی دانم جگونه شد که این شعر بر زبانم جاری شد و از کجا به مخیله ام رسید اما حالا که فکر می کنم بی دلیل به ذهنم نیامد دنیای پر از حادثه ای داریم دنیای پر از حرف گفتنی  و دنیای پر از بایسته ها و نبایسته ها و دنیایی از ناشایست ها و شایسته ها .راستی آیا تاریخ حوادت و اتفاقات را صادقانه خواهد نوشت یا اینکه تاریخ نیز از تلخی برخی مطالب و رخدادهای امروز جامعه تلخ کام خواهد بود این را هم خدا می داند اما صفحات تاریخ را نیز ممکن است افردی پر کنند که کام آنها مزه ها را خوب درک نمی نمایند و یا در ک واقعیت ها را با احساس و عدم آگاهی تلخ و ترش خواهند نوشت به راستی به کجا خواهیم رفت و به کجا خواهیم رسید پس هر چه پیش آیدحتما" خیر جامعه و مردم و مسئولین در آن خواهد بود چون خدا می خواهد و میداندکه چه باید بشود و آدمیان چه مسیری را برای آخرت در دنیای خاکی و فانی طی کنند

ای کاش موفق می شدم

ای کاش موفق می شدم

ای کاش حوصله ای بود و وقتی ، که می توانستم در خصوص مسائل جاری کشور  سیاسی ، اقتصادی ، کارگری و اجتماعی اظهار نظر نمایم اما حیف که اکنون این توفیق را نمی یابم و بسیاری از حرفها که می تواند منشاء اثر و تاثیر گذار باشد و یا حداقل انسان را سبک بار نماید می ماند و بر دل سنگینی می کند و باید بار آن همیشه بر دوش بماند اما با توجه یه آیه شریفه قران که می فرماید هر کس در حد وسع خود مسئول است می توانم خود را بی مسئولیت بخوانم و خود را راضی به این قصور اجتماعی نمایم امید که خداوند این توفیق  را دوباره به من بدهد که حق موجودیت اجتماعی را به جا آورم . و در اظهار نظر های لازم موفق بشوم .

کارشناسان بی مسئولیت

کارشناسان بی مسئولیت

برخی از کارشناسان راهنمایی رانندگی یا کارشناسان تصادفات رانندگی افراد بی مسئولیتی هستند که با قضاوت عجولانه و احساسی که در نظریه های فنی صورت می دهند موجب جری شدن متخلفان می شوند چه آنها که نظریه در خصوص تصادف می دهند چه آنها که قبض جریمه برای مصرف دست خود می گیرند و چه آنها که شانس و موقعیت موتور گیری و توقیف اتومیبل می یابند از سر احساس مسئولیت اقدام نمی کنند و باد قدرت آنها را یکباره در بر می گیرد و بی آنکه مشاوری امین و ارشادکننده و اخطار دهنده ای دلسوز برای مردم و جامعه باشند شلاق جریمه کردن و متخلف خواندن را بر گرده افراد جامعه می زنند که زیان آن بیش از سود آن در عرصه ملی است و ای کاش جلو تخلفی را به وقت خود بگیرند که درس عبرت برای متخلف باشد نه اینکه طوری عمل نمایند که متحلف به جای متنبه شدن، مأمور عامل را عقده ای می خواند و این با اقتدار و آبروی نیروی انتظامی سازگار نیست .

همچنین در نظریه های فنی ، برخی کارشناسان تصادفات تآمل و تحقیق دفیق را کنار می گذارند و براساس اولین نظری که می شنوند و یا اولین نظری که در باره وقوع تصادف به آنان تحمیل می شود ویا تحویل می شود نظریه صادر می کنند و یکی را مقصر و دیگری را خسارت دیده می خوانند و اگر هم نظری به اشتباه بدهند گویی حکم ازلی صادر کرده اند که دیگر کسی قدرت تغییر آن را ندارد.

شورای بررسی تصادف نیز در تشکیلات راهنمایی و رانندگی وجود ندارد! مگر اینکه فرد مقصر یا معترض با پول خود دادگاهی تشکیل دهد که مثلا" رسیدگی نمایند اما در این نحو رسیدگی چه سود ...؟! که جز صرف پول هیچ عاید دیگری حاصل نمی گردد تا لااقل دل معترض آرام گیرد و یا قانع به تقصیر شود و شاید چنین شورایی چشم بسته تراز کارشناس اولیه تصادف بدون هیچ زحمتی نظریه اولیه تصادف را تایید نمایند و این یعنی هیچ و پوچ و زورگویی بی دادرس .

این درحالی است که برای نقد و بررسی و وارد کردن اشکال بر نظریه های فنی تصادف،اعتراض ها، داستان ها و ایراد هایی از سوی مردم ، بیمه ها و حتی خود مأموران تصادفات و یا راهنمایی و رانندگی وارد است  که شرح آنها جز مضحک خواندن برخی از نظریه های فنی تصادفات نیست که به لحاظ حفظ حرمت نیروی انتظامی و برخی نظریه های فنی قابل احترام ، از شرح چنین نمونه هایی خودداری می شود و تنها به صحبت یک مقام مسئول اکتفا می گردد که می گفت:با دادن یکی دو هزار تومان پول به یک سرباز و یا مأمور و دریافت نظر از او ، واقعیت منحرف می شود.

نسخه روزنامه خراسان

هیچی نگیم بهتره

هیچی نگیم بهتره

هی می خوام چیزی بنویسم می بینم سیاسی می شه و مارا به سیاست چه، سیاست مال از ما بهترونه و از ما بزرگترونه ،پس چکار باید کرد؟ خداییش سخنان رئیس جمهور در شب گذشته پیرامون گزارش به مردم پیرامون گرانی های خیلی تحلیل داشت که هم خود ایشان گفت و هم دیگران به نقد و نظر های خوبی پرداختند که در رسانه ها آمده دیگه ما کی باشیم که بخوایم در این باره چیزی بگیم و بنویسیم . هیچی نگیم هم مثل اینه که چیزی گفتیم ، مگه نه کلثوم ننه !!

گدایی به سبک جدیددر جامعه ای ثروتمند

گدایی به سبک جدیددر جامعه ای ثروتمند

 

گدایی کردن هم امروزه به مانند سایر امور از پیشرفت برخوردار شده است و سبک و سیاق جدید به خود گرفته است که اگر خوب دقت کنیم می بینیم در این نوع گدایی که تعریف می کنم و مصداق و نمونه آن را بسیار دیده اید حتی تفکرات علمی و اجتماعی نیز به کار رفته است و به یک نوع کاسبی بسیار عادی در جامعه تبدیل شده است که قبح کار را نیز می پوشاند .

حتما" شما هم در خبایان ها بارها مواجه با افرادی شده اید که به ناگاه جلو آدم را می گیرند و پس از چاق سلامتی که گاهی از یک روابط عمومی قوی و عاطفی هم برخوردار است می گویند: دستم تنگ است یا اینکه بلیت اتوبوس ندارم و یا اینکه در راه مانده ام و یا فرزندم هوس خریدن فلان چیز را کرده است و پول ندارم برایش بخرم و از این حرفها !! و شنونده ی این سبک از گدایی هم که غافلگیر می شود و در صحبت ها ی متکدی کمتر شک می کند دست را در جیب کرده و با یک احساس غرور آمیز که به او دست داده است اسکناس های چند هزار ریالی را در می آورد و تقدیم فردی می کند که با استفاده از سبک جدید گدایی ، مکرر ، افراد را تیغ می زنند .

 از قضا امروزه این نوع گدایان مانند سابق چهره های تابلو هم ندارند و همین طور که از کنار آدم از کوچه و خیابان عبور می کنند به یک باره غم وغصه ای را مطرح می کنند و با التماس های نه چنان عاجزانه در خواست کمک مالی می نمایند .

ازاین نوع افراد که حتی برخی از آنها به در منازل هم مراجعه می نمایند بسیارند ، و گاهی این افراد از جهره های و لباس های فاخر نیز برخوردارند و انسان از گدایی آنها تعجب می کند. اما آنها خود می دانند که در روش جدید ، کمتر به آنها ، گدای مشهور اطلاق می شود و در سبک جدید گدایی ، بسیاری ار آنها بیش از آنکه  در یک مسافرت درون شهری پول خرج کنند بدون سرو صدا و جلب نظر کردن و یا حتی تابلو شدن درمعابر می توانند در کمترین وقت درآمد خوبی کسب نمایند .

البته این پدیده گاهی آن نقل و قول معروف را به یاد آدم می اندازد که می گفتنند در حکومت امام زمان مردم برای رفع نیاز خود دست در جیب یکدیگر می کنند و احتیاج خود را رفع می نمایند .شاید هم این پدیده ی جدید که امروزه شیک پوشان جامعه را نیز در بر گرفته است پیش زمینه و از نوع آن گفته مشهور باشد .

به هر حال در جامعه ای که اینهمه پول نفت وجود دارد و همه دستگاه ها در آمد زا شده اند و دولت هم بانک ها و کارخانجات و شرکت های اقتصادی را به فروش می رساند واینهمه سازمان خیریه فعال هستند چرا باید این همه محتاج وجود داشته باشد و عده ای ناچار از گدایی شوند ! ! ؟ ؟

با مردم مهربان تر باشیم

با مردم مهربان تر باشیم

 

زمانه بدی شده است هر جا می رویم و از هر کجا ( سازمان ها و موسسات دولتی و خصوصی ) خدمتی طلب می کنیم آزار روحی سرریز مارا اذیت می کند و در دل  آدمی نفرت پدید می آورد نمی دانم چرا؟ ولی می دانم که تحمل این همه مشکلات و نارسایی ها و برخورد های زورمآبانه‌‌‌ء غیر علمی و غیر قانونی و غیر منطقی با مردم جز صبر و بردباری و  بی عاری طلب نمی کند لذا  باید نسبت به همه چیز بی خیال شد، باید خود را زد به در نافهمی و همراه شد با جریان گل آب ، و میزان تحمل را بالا برد ، شاید در جریان گل آب، به برکه ای برسیم که در آن، آب زلال یافت شود .برای چرایی این سخن می توانم به ده ها سیکل معیوب از برنامه ها و روشهای خدمات دهی افراد جامعه به یکدیگر ، و  ناهنجاری اجتماعی و فشارهای قانونی و غیر قانونی اشاره کنم اما چون هر کدام مثنوی چند من کاغذ و نوشته است از ذکر مصداق صرف نظر می نمایم .