ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فرازهایی از سخنان اندیشمندان و رهبران جهان
ـ احمد بن بلا ، اولین رئیس جمهور پس ازآزادی الجزایر (1916)
ـ مردم خدمت ها و خیانت ها را می شناسند ، سکوت مردم در برابر خیانت ها خطرناک تر از طوفان صحرا است
ـ قدرت لجام گسیخته ، مردم را به بندگی و بردگی می کشاند .
ـ منفعت طلبان از حق انتخاب مردم وحشت دارند
ـ منفعت طلب می گوید : آنچنان که ما می خواهیم ، زندگی کنید .
ـ اصلاح طلب می گوید : آنچنان که می خواهید ، زندگی کنید.
( احمد بن بلا 20 سال برای آزادی الجزایر و رهایی از استعمار فرانسه مبارزه کرد و بزرگترین اقدام او در دوره ریاست جمهوری ، تقسیم آب و زمین بین دهقانان الجزایری بود .)
مشکلات کارگران در کشور هرروز در حال افزایش است
اراده جمعی برای رفع مشکلات کارگران وجود ندارد
اراده جمعی از سوی متولیان کشور، برای رفع مشکلات اساسی کارگران وجود ندارد و برخی از آنان سعی میکنند ضمن تحقیر جامعه کارگری، انگیزه کار و ثبات شغلی را از بین ببرند.و تنها به شعار دفاع از قشر ضعیف کارگران اکتفا می نمایند
رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار گفت: درحال حاضر مشکلات نیروی کار کشور، دفعالوقت میشود و هیچ انگیزه منصفی برای درمان خواستههای به حق کارگران در کشور وجود ندارد . وی انباشتگی مشکلات کارگران را موجب سردرگمی نمایندگان کارگران دانست.و گفت در واقع مانیز در اینکه چگونه مسائل کارگران را پی گیری کنیم در مانده ایم
حسن صادقی با ذکر اینکه چین با 4/1 میلیارد جمعیت 3 درصد بیکاری دارد گفت در کشور ما به دلیل نگاه نامهربانانه و تنگنظرانه به نیروی کار .نه تنها بیکاری کاهش نمییابد بلکه عدم ثبات شغلی، نیروهای شاغل را نیز نگران می کند.
وی خرید و فروش کارگران و عدم حفظ کرامت انسان را در هزاره سوم و به خصوص در جمهوری اسلامی از عجایب روزگار دانست و گفت: این امر باعث میشود که نیروی کار ما هیچ احساس مسئولیت نکند و دچار یک رکود مزمن بشود به طوری که 75 درصد نیروی کار کشور، در حال حاضر از آینده شغلی خود نگران هستند.
روزنامه خراسان 17/6/1383 صفحه 10
روشنفکران چند و چندین قدم از مردم جلوتر هستند و لذا در یک جا متوقف میشوند ، یعنی به طور مثال به زندان می روند یا تبعید می شوند و یا خانه نشین میگردند تا جامعه و متن مردم به آنها برسند و هرچه دیرتر جامعه به آنها برسد دوران خمودگی، زندان و توقف یک روشنفکر بیشتر و بیشتر می شود روشنفکران با اندوختن علم ، و اندیشه کردن در مسائل اجتماعی و سیاسی و غیره، از متن مردم پیشی می گیرند و به ماهیتهای فردی و مسائل اجتماعی سیاسی پی می برند ، به سیاست ها و افکار و عملکردهای سیاسی و حکومتی پی می برند لذا به جایی می رسند که سخن آنان را برخی از مردم نمی شنوند و نیز نمی فهمند یعنی فریاد آن ها به گوش مردم نمی رسد، مانند جمعی که در یک مسابقه دو شرکت کردهاند. در مسابقه دو، به یقین چند نفری از سایرین جلو تر می افتند، منتها در اینجا ممکن است عده ای به برندگان مسابقه حسادت ورزند اما روح مسابقه و فرهنگ جاری در یک مسابقه نمی گذارد که برندگان مورد سرزنش قرار گیرند و یا انگشت اتهام به سوی آنها دراز شود اما در مسابقه اندیشه، هر کس جلو بیفتد انگشت های اتهام به سوی او دراز می می شود و با انواع انگ ها او را نشانه می روند چون با روشنفکری در جامعه ایجاد خطر میکند، عدهای می گویند:
منحرف است،عده ای می گویند بیگانه است یا غرب پرست است ،و عده ای می گویند: مخرب است و … ، به اقتضای زمان و استعداد اجتماعی مورد هجمه قرار می گیرد تا اعتبار و منزلت علمی وی پایمال شود و اینها، جز برای کسب قدرت و برتری جویی و خود برتر بینی نیست اندیشه نمی تواند اندیشه را ببیند بویژه ا گر در اندیشه با هم در تضاد باشند حتی اگر این تضاد ناشی از توهم باشد باز بیشتر منجر به جدال می شود، دو علم که همدیگر را تقویت میکنند علیه همدیگر جبهه نمی گیرند اما دو علم و دو فکر که یکدیگر را پشت سر میگذارد و یا اینکه یکی دوران عمر را کوتاه تر می کند منجر به جدال می شود و آن یکی سعی میکند دیگری را سرکوب کند و یا به انزوا بکشاند. و آن یک، نیز سعی میکند با استدلال منطق و به صورت مستند فکر دیگری را اصلاح کند اینجا است که جدال به خاطر نفی و اثبات پدید می آید و بلکه تشدید میشود .جدالی که در برخی شرایط پایان ناپذیر است و اختلافات ماهیتی آن به تضاد های عمیق تبدیل می شود و ادامه این تضادها و اختلاف ها منجر به دو گانگی فرهنگی می شود .
قسمتی دیگر از کتاب تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت (صفحه 91 )
یکی از موضوعات مورد بحث در کتاب تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت خوب حرف زدن و بد عمل کردن طالبان قدرت است که در این متن به برخی عملکرد های کلان نیز اشاره شده است .
خوب حرف زدن یکی از ویژگی های بارز برای مرعوب ساختن افراد جامعه است ، با خوب حرف زدن آسانتر افراد جذب می شوند و اگر همراه با خوب حرف زدن ، انسان شمایل خوبی هم داشته باشد نفوذ کلام او بیشتر میشود، کسی که زیبا روی و خوش سیرت است ، سخن گفتن او نیز بیشتر بر مستمع تأ ثیر می گذارد و قدرت طلبان گاهی از این خصوصیت استفاده می کنند ونیروهایی از این دست را به میان مردم می فرستند ، تا برای آنان موعظه و با سخنرانی کنند ، [1] و اینها گاهی حرف هایی میزنند که انسان را به تعجب وا می دارد ، در این باره ، بارها شنیده شده است که وقتی از افراد پرسیده اند ، آقای سخنران چه گفت : گفته اند ، خیلی قشنگ صحبت کرد . وقتی می پرسند که خوب اگر خوب صحبت کرد چه گفت؟ نمی توانند چیزی از آموخته های او را باز گو کنند ، چون فقط به آهنگ سخن وی گوش داده اند و محتوا ، چندان برایشان مهم و قابل فهم نبوده است ، و برای برخی از انسان ها خوب سخن گفتن یک امتیاز است که میتواند افکار را تحت تأ ثیرخود قرار دهد و موجب حق به جانبی برای یک سخنران هم باشد، و سخن گو نیز از طرفداری و حمایت گروه ها و یا افراد قدرت طلب نیز برخوردار باشد .
قدرت طلبان نیز که در گماشتن چنین افرادی با این ویژگی ها ، مهارت خاصی دارند چنان بر افکار مردم عوام تأ ثیر می گذارند که انسان در حیرت می ماند ، البته این افراد با چند بار سخنرانی ماهیت فکری و عقیدتی شان معلوم می شود که البته این مورد بستگی به آگاهی مردم و حضور ذهن آنان از مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی دارد .
به طور مثال ، این افراد به همه کس و همه چیز به بهانه های مختلف ایراد می گیرند و از ایراد های خود چشم می پوشند ، مثلاً برای مردم رفاه طلب می کنند اما خود عامل تأمین رفاه مردم نمی شوند ، خود از تبعیض سخن می گویند ، اماعامل اصلی همه تبعیض ها هستند ، یا اینکه می گویند: انصاف نیست چنین و چنان بشود ، حقوق بیت المال هدر برود ، به کسی ظلم شود ، اما ناقضان اصلی همه این موارد خود قدرت طلبان هستند ، که معیار آنان ، سلیقه و میل و اراده خودشان است و دیگر هیچ، همانطور که ، میگویند : همه حق با ماست ، و آنجه بر ما باشد ، ناحق است .
این افراد در واقع به دلیل حاکمیت جبر و جهالت خود همه حد و مرز ها را میشکنند، همانطور که در واقع بنیان گذار همه تبعیض ها هستند .سایر ارزشها را نیز به بازی میگیرند و حتی انصاف و اعتدال را به مسخره میگیرند و در عین حال از آن دم میزنند، در بیت المال ، متخلف ترین افراد هستند و انواع سوء استفاده ها را از بیت المال می برند ، اما آن هنگام که میخواهند از این واژه به نفع خود بهره برداری نمایند سخن از مراقبت از آن می زنند به گونه ای که انسان تعجب می کند ، به عملکرد شان که توجه میکنیم ، میبینیم به هیچ صراطی مستقیم نیستند ، نه حق مردم را می شناسند و نه حق جامعه را ، و نه حق مملکت و آیندگان را ، و اصلاً به هیچ چیزجز قدرت و حکومت خود پای بند نیستند ، فقط خوب حرف می زنند تا اینکه مردم را بفریبند ، واز سرمایه ها و موقعیت های آنها سوء استفاده کنند ، حرف هایی از قماش تو دل برو ، حرفهای گول زننده و حق به جانب ، و اینجاست که آدم می ماند به قول معروف ، دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس را ، و این افراد اصلاًدر گفتار و رفتارشان صداقت ندارند ، کارهایشان و حرفهایشان همه نمایشی است همه تظاهر و ریاست طلبی است و همه آنها با اصل رفتار و اعتقادشان مغایرت دارد ،و اینها حرف و عملشان که به مثابه یک مؤمن باید یکی باشد یکی نیست و یک رو نیستند و رفتار منافقانه اینها ، آدمی را بسیار متعجب و حیرت زده میکند.
می گویند: هیچ کشوری نباید در کشور دیگر دخالت کند ،در حالی که خود این ها این اصل مهم را رعایت نمی کنند ، این افراد در دروغ گفتن و شایعه ساختن یدی طولانی دارند و برای طرح دروغ های متفاوت هیچ حدو مرزی را نمی شناسند ، شایعه هایی که می تواند رقیب را به زمین بزند و یا اورا سرافکنده کند ، پی در پی از قدرت طلبان صادر می شود ، انواع انگ ها و اتهام های بی اساس را هم به رقیبان می زنند ، و برای اینها اصلاً مهم نیست که رفتار غیر مؤمنانه ای داشته باشند ، بلکه اینها می گویند : ما باید پیروز شویم و به اریکه قدرت برسیم یا بر اریکه قدرت بمانیم ، حالا به هر قیمتی که می خواهد باشد ، به قیمت دروغ گویی ،اتهام زنی ، شایعه سازی ،نفاق پراکنی و غیرو ، برای اینها عزت مقطعی مهم است ، عزتی که در اثر تخلفات پیدا و پنهان بدست می آید ، مهم این است که می خواهند با خوش زبانی و سخن شیرین گفتن به قدرت برسند و یا بر قدرت بمانند و یا قدرت را برای خود حفظ کنند ،
بدون شک تناقض گویی و برخورد های غیر منطقی با هر مقوله ای ، خواه فرهنگی ، سیاسی ویا اجتماعی ، عامل اصلی رویگردانی مردم از یک جریان فکری است ، تأمل در مسائل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ، امروزه یکی از ویژگی های مهم اقشار جامعه است که چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم به آن مسلح شده اند و به مسائل عمیق نگری دارند ، امروزه روزی نیست که ازمردم انتظار باشد کورکورانه مقلد گفته ها و کردارهای مختلف باشند و حرف ها را و توجیهات را بدون چون و چرا بپذیرند ، امروزه سخن ها مورد تحلیل اقشار مختلف مردم قرار می گیرد ، و هرفرد با هر علم و سوادی که داشته باشد ، چون دارای تجربیات اجتماعی است و در طول زندگی سخن ها یی شنیده ، استدلال هایی تجربه کرده ، عمل ها و گفته ها را باهم مقایسه نموده و به نقد و بررسی هایی پرداخته است ،و سیاه و سفید های را مشاهده کرده است ، بی محابا چیزی را نمی پذیرد ، لذا در آن تفحص میکند و پیش خود به نتایج مطلوب می رسد و از ضمیر نا خود آگاه خود نیز بهره می گیرد و کمتر به بیراهه می افتد ، و رفته رفته دنیای بشری در این زمینه بیشترو بیشتر پیشرفت خواهد کرد و در کل فریب مکر و سیاسی کاریهای گوناگون را نخواهد خورد ، و فریب حرف های زیبا را نخواهد خورد .
یادداشت
تلویزیون، سریال باجناقها و نماز صبح
بهترین ضدتبلیغ برای دین هنگامی است که به طرح موضوعات اجتماعی بپردازیم و نامی از آداب یا وظایف دینی به میان نیاوریم و یا اینکه آنها را در درجه چندم اهمیت قرار دهیم.
مثلا اگر بخواهیم کارهای روزانه را برای انجام ردیف کنیم بهترین ضد تبلیغ برای انجام ندادن فرائض دینی آن است که آداب مذهبی را در کارهای روزانه قرار ندهیم و جایگاهی برای آن قائل نباشیم که متاسفانه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران گاه در تهیه برنامهها و سریالهای خود به موضوعات دینی هیچ اشارهای از باب وظیفه نمیکند البته نگارنده معتقد به افراط در این باره نیست اما به ظرافتهای کاری درتهیه و پخش برنامههای سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز که اهمیت دین و آداب مسلمانی را کم نکند معتقد است.
شاهد مثال: مجموعه سریال باجناقها است که اخیرا از کانال 5 تلویزیون پخش میشود و قالب طنز در موضوعات مبتلا به اجتماعی و خانوادگی دارد که داستانهای آن بسیار هم به واقعیتهای اجتماعی نزدیک است.
این سریال در عین حال که سعی دارد به ذکر گوشهای از زندگی اجتماعی و خانوادگی بپردازد و در حد خود بیننده را نیز مجذوب میکند در یکی از قسمتها که چهارشنبه شب 28/5/83 پخش شد (و تاکنون نیز چند بار تکرار شده است) به رفتار پس از بازنشستگی پرداخت. در این قسمت از سریال، بازیگران چندین بار وظایف صبحگاهی پس از بازنشستگی را برای یکدیگر بازگو کردند و به ترتیب آنها را اجرا و انجام دادند اما هیچ یک آنها از نماز صبح یاد نکردند،
بازیگران سریال هر بار که وظایف صبحگاهی را برای یکدیگر یادآوری کردند بدینگونه آنها را ردیف نمودند «ورزش، استحمام، صبحانه، روزنامه، عزیمت به محل کار و تفریح» به عنوان یک بیننده مسلمان، هر بار که این وظایف را بازیگران برای یکدیگر به ترتیب عنوان میکردند منتظر بودم تا به انجام فریضه دینی نماز اشاره کنند (ولو قضا شدهاش) اما دریغ که چند بار سکانس داستان توسط بازیگران تکرار شد اما در هیچکدام آنها از نماز ذکری به میان نیامد و من به عنوان یک بیننده مسلمان از زندگی در چنین جامعهای شرمنده شدم و به خود گفتم: چرا تلویزیون جمهوری اسلامی چنین بیاعتنا به نماز صبحگاهی است و نماز را از وظایف صبحگاهی حذف میکند.
آیا واقعا گردانندگان این سریال که سناریوی فیلم را بارها نوشته و ادیت کردهاند و از نظر گذراندهاند و حتی بازیگران که متن را حفظ کردهاند هیچیک اهل نماز نبودند؟، تا لااقل واژه نماز را به متن بیفزایند؟؟؟،،