ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
طبق رای دادگاه تجدیدنظر پزشک سهلانگار به پرداخت دیه محکوم شد
پزشک جراح زنان که دریکی از بیمارستانهای مشهد به دلیل سهلانگاری و بیاحتیاطی در امر مراقبت بعد از زایمان باعث فوت مرحومه زهره سجاددوست 31 ساله شده بود به پرداخت نصف از دیه کامل مرد مسلمان و پنج میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس محکوم شد.
زهره سجاددوست 31 ساله در تاریخ 29/8/81 در یکی از بیمارستانهای مشهد بستری گردید و در همان تاریخ به صورت طبیعی زایمان کرد که ساعاتی پس از زایمان دچار خونریزی شده و به دلیل خونریزی شدید و مستمر رحمی و عوارض ناشی از آن و عدم مراقبتهای ویژه و جبران خون از دست رفته فوت نمود.
در رای هیئت بدوی انتظامی پس از بررسی محتویات پرونده و اظهارات وکیل و پزشک معالج وکسب نظریه کارشناسان قصور پزشک معالج در تاخیر برای رسیدگی به بیمار محرز تشخیص داده شده است وعمل ارتکابی وی منطبق با ماده 3 آئیننامه انتظامی رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفهای شاغلان حرف پزشکی و وابسته تشخیص داده شده است. لذا مستندا به بند «ث» همان آئیننامه و بند «ج» ماده 44 قانون تشکیل سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی مصوب 1374 مشارالیه به توبیخ کتبی با درج در پرونده نظام پزشکی والصاق رای در تابلو اعلانات نظام پزشکی محکوم گردیده است همچنین وی طبق رای شعبه 14دادگاه عمومی مشهد متهم به بیمبالاتی در انجام وظیفه شده که عمل وی منجر به قتل غیرعمد بیمار شده است.
در رای دادگاه مذکور آمده است بزهانتسابی به متهم موصوف محرز و مسلم میباشد فلذا دادگاه به استناد ماده 295 قانون مجازات اسلامی مشارالیه را به پرداخت نصف از دیه کامل مرد مسلمان ظرف دو سال از تاریخ وقوع بزه در حق اولیاءدم و درخصوص بیمبالاتی در انجام وظیفه به استناد ماده 616 قانون مجازات اسلامی مبحث تعزیران وبا رعایت بند 5 ماده 22 قانون مجازات اسلامی به پرداخت پنج میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس در حق دولت محکوم کرد.
پزشک معالج بیمار فوت شده نیز در اینباره و در پاسخ به این سوىال که شما به رای دادگاه اعتراض نداشتید؟ گفت: فوت مرحومه زهره سجاددوست برای من نیز موجب تاثر و تاسف است و در حیطه پزشکی از این مسائل اتفاق میافتد که هیچ پزشکی هم راضی به آسیب دیدن بیمارش نیست وی گفت: اگر من به رای دادگاه اعتراض نکردم به خاطر این بوده است که نمیخواستم بیش از این خانواده داغدار مرحومه را سرگردان جریان رسیدگی به پرونده بکنم و از طرفی هم میخواستم که قضیه تمام شود و پای ماما و پرستار به میان نیاید و مشکل خانواده مرحومه نیز حل گردد.
وی افزود: اگر به رای دادگاه اعتراض میکردم ممکن بود جریان پرونده دو سال دیگر به درازا بکشد.
روزنامه خراسان 25/7/83 صفحه 10
تحقیر، تهمت و انگ
در بازی قدرت و حاکمیت ، آنها که به جد شیفته قدرتند و به هیچ وجه از آن دل نمیکنند و پای بند هیچ ارزش و احترامی نسبت به رقیبان خود نیستند ، همواره از تهمت و تحقیر برای سرکوب رقیبان خود استفاده میکنند ، این افراد به هر وسیله و بهانه ای که باشد متمسک می شوند ، تا قرب و منزلت رقیبان خود را کم کنند ، واعتباراجتماعی آنان را خرد نمایند که در این باره گاهی برخورد های غیر منصفانه آنان چشم انسان را خیره میکند و انسان را نسبت به بسیاری از باور ها،ارزش ها و حرمت ها و رفتارهای انسانی دچار شک و تردید می نماید ، از جمله این اعمال و رفتار برای برد در بازی قدرت ، انگ زدن ، تهمت زدن و تحقیر کردن رقیب است بسیار دیده شده است که طالبان قدرت برای پیشبرد اهداف خود و زمین زدن رقیب سیاسی خویش ، به او انگ زده اند مثلاً ، انگ هایی از قبیل ، فلانی ساده است ، فلانی بچه ننه است ، فلانی دچار بیماری روانی است ، فلانی دیوانه است ، یا اغوا شده است ، ساده است ، مرعوب جو و فضا شده است .
یا اینکه در زمان قبل از انقلاب ، که همه میدانند دکتر شریعتی از روشنفکران زمان خود بود و همواره سعی در روشنگری جوانان و دانشجویان داشت افرادی به او انگ های مختلف زده اند که از آن جمله میگفتند : سگ وهابی ، شیعه مشرک رافضی ، کمونیست الحادی ، و حتی آخوند فکلی !![1]
انسان ها در جامعه رفتار ها و گفتار های متفاوتی دارند و خلق و خوی آنها نسبت به یکدیگر تفاوت ها و نیز مشابهت ها زیادی دارد ، اگر قرار به اشکال گیری باشد ، همه مردم می توانند از یکدیگر اشکال بگیرند و بحث هایی از نوع موارد مذکور را بیان دارند به طور مثال سادگی در اغلب انسان ها وجود دارد ، اما آن هنگام که از آن به عنوان یک حربه سیاسی یاد می شود یعنی اینکه فلانی کم سواد ، کوته نظر، و ساده نگر است و از حقایق نا آگاه ، و از این قبیل واژه ها ، اینها خود تهمت است و با هدف خاص سیاسی مطرح میشود تا اینکه با طرح این حرف ها ، شخصیت رقیب ، سبک جلوه کند و از اعتبار بیفتد .
در حالی که ممکن است ، همان فردی که از منظر سیاسی قدرت طلبان ، به سادگی متهم میشود بسیار آگاه تر، هوشیار تر، و عالم تراز دیگران باشد ، اما همین که زنگ خطررا نسبت به بعضی امور به صدا در می آورد ومیخواهد مانع برخی رفتار ها ، گفتارها و اعمال خلاف افراد قدرت طلب باشد ، به انواع انگ ها متهم می شود، همین که این انسانها از انتقاد ها یی که مطرح میشود منافع خود را در خطر می بینند ودر حقیقت هشدار باش و بیدار باشی را مطرح می سازد ، از سوی این افراد به سادگی، روانی و اغوا شده متهم میشود و این افراد خطای خود را در پوشش این تعریف ها و تحقیر ها می پوشانند .
به راستی آیا ، این گونه رفتار ها رفتار موجه انسانی است ؟ آیا اینگونه رفتارها پذیرفتی است؟ آیا انگ زدن به این شکل و به این حالت می تواند مشکلی از قدرت طلبان را حل کند یا اینکه نه، چنین رفتاری ممکن است موجب شود که فردا دیگران درمورد آنها
( تشنگان قدرت ) به کاربگیرند ؟وآیا این نوع انگ زدن ها و دهها نمونه دیگر ازاین قبیل شایسته انسان است .
به عقیده نگارنده این نوع انگ زدن ها ، یعنی ذبح کردن انسانیت ، ذبح کردن شرافت و صداقت انسان ، ذبح کردن شجاعت و صراحت و نیک اندیشی و نیک رفتاری ، به طور مثال انسانی که از فشار مشکلات جامعه به ستوه می آید و کسی به درد ها و ناله ها ی او گوش فرا نمی دهد وکسی نیست که مشکل وی را رفع نماید ، طبیعی است که در شرایط ایجاب وظیفه ، و یا تضییع حقوق و یا وارد آمدن مشکل باید به صراحت اظهار نظر کند ،و یا حد اقل صدای خود را بلند کند تا کسی مشکل و فشار وارده بر وی را باورنماید .
چه تعداد جانبازانی داشتیم که مقابل ادارات تحصن کرده اند ؟ و یا زجر ناشی از درد و رنج آنان (بویژه مجروحان شیمیایی) تاب تحمل را نه از خود آنها ، بلکه از همسایگان آنها ربوده است و یا از فرط فقر و محرومیت و ناتوانی نتوانسته اند مشکلات اولیه خود را حل کنند و یا اینکه به همراه خانواده هایشان سر گرسنه بر بالین نهاده اند و یا اینکه در صد جانبازی آنان دستمایه ، ا فرادی شده است که از جنگ فراری بوده اند ویا بسیجیانی که در دفاع از حقوق خود و نیز دفاع از ارزشهای انقلاب مورد بی مهری و آزار سایرین قرار گرفته اند و به آنان اتهام روانی بودن ، موجی بودن و دیوانه بودن زده شده است و در همین شهر مقدس مشهد مسئولانی داشته ایم که افراد را به بسیجی بودن متهم کرده اند و به نام اینکه جبهه رفته هستند آنان را از اتاقشان بیرون کرده اند و یا زمینه ملاقات و طرح مشکلاتشان را فراهم نمی دیدند و یا اینکه هیچگاه به خواسته های آنان توجهی نکرده و حقوق رسمی آنان ( بسیجیان یا جانبازان ) را به رسمیت نمیشناختند .
روانی بودن نیز حربه ای است برای از صحنه خارج کردن افراد ، و به معنی اینکه به خواسته های آنها اعتنایی نیست و نشود ، یعنی طالبان قدرت معتقدند هر کس صدایش را بلند کرد دچار بیماری روانی است،هرکس حقش را مطالبه کرد و ما نتوانستیم از عهده حق او بر بیائیم، اودچار بیماری روانی است اصلاً زندگی بشر و بویژه زندگی های شهری امروزه همه ابعادش زمینه بروز ناراحتی های روحی و روانی برای مردم است. اما ناراحتی روحی و روانی ، تا روانی شدن سیاسی و اتهامات فرهنگی متفاوت است،در ناراحتی روحی و روانی،یک یا چند ساعت زمان که بر انسان سپری می شود تغییر روحیه و رفتار حاصل می آید اما حربه روانی بودن از منظر سیاسی و قدرت طلبی ماهیت وجودی فرد را زیر سئوال می برد و اگر متهم ضعیف النفس باشد این حربه ، روحیه وی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و ضعیف می کند و در وی شک و ظن بوجود می آورد،این رویه که افراد را با طرح بیماری روانی از میدان رقابت بیرون کنند تا قرن 19میلادی زیاد متداول بوده است و در برخی از حکومت ها مشاهده گردیده است .
در میان جوامع شهری که ماهیت اجتماعی و روابط خویشاوندی دارد نیزاین رویه کارسازاست و با این حربه ها شأن واحترام متهم درمنظرشنونده وافراد اجتماع دچار شکنندگی می شود ، دانشمندان در این باره معتقدند چیزی به نام بیماری روانی در افراد وجود ندارد ، بیماری روانی قابل درمان است و مردم نباید به این بیماری به شکل بیماری خاص نگاه کنند بیماری روانی مانند همه بیماریها قابل درمان و معالجه است بسیاری از کسانی که به عنوان بیمار روانی حبس می شوند ( منهای بیماران آشکار) به مراتب عاقل تر از برخی افراد هستند و حتی برخی از حالات انسان ، که لقب دیوانگی نیز به خود میگیرد از عشق و اعتقاد عمیق به موضوعی ناشی می شود و حکایت از علاقه و افر انسان به چیزی دارد .
اما با این حال شیفتگان خدمت در این باره چه نقشی دارند و در مواجهه با افرادی که اظهار نظر صریحی دارند و یا در اثر فشار های روحی و روانی حرف خود را می زنند چه میکنند ؟ شیفتگان خدمت درباره این افراد به روش طالبان قدرت و طرفداران حب ثروت و مکنت نگاه نمی کنند و اظهار نظر نمی نمایند. بلکه آنها افراد عصبی اندوهگین و ناراحت و منتقد را درک می کنند و با آنان همیاری و هم دردی می نمایند و آنان را در آغوش مهر و عطوفت خود می گیرند و مشکلی از آنان را حل می کنند و به آنان بر چسب روانی بودن نمی زنند بلکه حتی به آنان حق می دهند که ناراحت و منتقد باشند ، شیفتگان خدمت در مقابل افرادی که در اثر مشکلات اجتماعی و خانوادگی و یا اداری دچار ناراحتی روحی میشوند و زبان به شکوه و انتقاد می گشایند گشاده رو هستند وخود را در قبال مشکلات آنان مسئول می دانند و یا اینکه لا اقل راهنمای خوبی برای آنان هستند ،این افراد خود را وظیفه مند به رسیدگی و احوال جویی از آنان می دانند و حتی جامعه را در مقابل آنها مسئول می شمارند و برنامه و راههای حمایتی از آنان را وظیفه خود می دانند .
بخشی از کتاب تشنگان قدرت صفحه 47
[1]-سایت ملی مذهبی ها 19/3/82 یاد داشت به قلم جلال افشار