ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
داغ بزرگ را چگونه تحمل باید کرد؟؟
( ابراهیم ناظمی)
حال خوشی ندارم در فراق آیت ا..هاشمی رفسنجانی
احساس می کنم روح ملت از تنش جدا شده است ، همواره به یاد آن بزرگ مرد تاریخ هستم و قلبم آرام وقرار ندارد، نمی دانم چه کنم ، اصلا فکرش را نمی توانم بکنم که صداقت ، آگاهی ، مصلحت ، دانش سیاسی ، فروتنی ، انسانیت و شرف ،بزرگی و جلال ، صفا و راستی ،و دهها صفت انسانی دیگر به این آسانی از جامعه پر بکشد
خدایا چه می توان کرد و چه می توان گفت درفقدان آن عزیز سفرکرده !!
درکلامی مختصر ، قلبم عجیب می تپد و داغ بزرگ رفتن آیت ا..هاشمی رفسنجانی ، این آیت واقعی خدا ،به شدت آزارم می دهد نمی دانم چه کنم چه بگویم و چگونه داغ دلم را تسکین دهم ، اشک امانم نمی دهد خوابم نمی برد ، درخواب و بیداری به یاد سردار سازندگی هستم سردارعزت و شرف ، سردار غیرت و تواضع سردار مردانگی و راستی .
خدایا تو تسکین دل من باش و صبری به من عطا کن .
سر درگم شده ام ،
هاشمی رفسنجانی بیش از هر زمان دیگری حضورش در انقلاب ، کشور، سیاست و دین ، واجب و واجب بود .
مانده ام که این حضور واجب هاشمی را به چه بهانه ای مصلحت بدانیم، خدایا به من ناچیزصبر بده تا ازاین بحران مصیبت عبورکنم .
زبان الکنی دارم ولی دلم به ایران و ایرانی می سوزد دلم به حال اسلام محمدی می سوزد که اینقدر آلوده شده است،وقت های زیادی برای امیرکبیر گریه کردم اما ازاین پس باید برای هاشمی رفسنجانی گریه کنم .
الان که این حالم را فی البداهه می نگارم اشک امانم نمی دهد تپش قلبم بسیار است و اشک اجازه تایپ مطلب را نمی دهد خدا یا تو خود می دانی من بدهکارو یا شرمنده کسی و یا جریانی نیستم که بخواهم بهانه ای برای عذاب وجدان داشته باشم و خود را محاکمه کنم ،برای انقلاب نیز به سهم خود و به میزان کافی تلاش کردم اما احساس می کنم با رفتن هاشمی رفسنجانی ،بسیاری از ارزشهای جامعه بیش از گذشته رنگ می بازد و بی ایمانی درافراد لبریز می شود و.. خدایا .... چه بگویم ؟ سخن را کوتاه می کنم و هواسم را به سایر امور خود می سپارم شاید به آرامش برگردم و الا سخن گفتن از این داغ بزرگ ،بسیارو بسیار و بسیار است.