ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ابراهیم ناظمی:
شاهد صحنه ای زیبا و تامّل برانگیز بودم.
در دستِ یکی از کودکانِ سه ساله لواشکی بود که به ۵ تکه تقسیم شده بود، تکه هایش را جدا کرد و در ظرفی گذاشت که بخورد، کودکِ سه ساله ی دیگری که لواشک نداشت به سوی او آمد و ازاو طلبِ لواشک کرد، محمد یکی از لواشک ها را خودش خورد و یکی را به دیگری داد، تکه ی سوم را هم خودش خورد و تکه ی چهارم را هم به دوستش داد، به تکه ی آخر که رسید نگاهی به لواشک انداخت و نگاهی به دوستش،
مردّد بود که خودش بخورد یا به دوستش بدهد و من شاهد و نظاره گرِ این تصمیم و این صحنه ی زیبا بودم که او بر تردیدِ خود غلبه کرد و لواشکِ آخر راهم به دوستش داد
از ایثارش بسیار ذوق کردم، اما جالبتر برایم این بود که وقتی امیر لواشک را گرفت آن را از وسط به دو قسمت تقسیم کرد، و نیمی را خودش خورد و نیم دیگر را به محمد برگرداند
این چند دقیقه لواشک خوردنِ دو کودک، مرا دراندیشه رفتار بزرگترها فرو برد، به خودمان، به آدم بزرگ ها، به مواجهه ی آنها با یکدیگر.
کاش ما آدم بزرگ ها هم مثلِ بچه ها بدون حرص و کینه بودیم و میانمان تنها مهر بود و عطوفت و گذشت...
به این فکر کردم که ما بزرگترها با رفتارهای ناشایست چقدر به بسیاری از ارزشهای انسانی جفا کرده ایم و با اینحال بر کرسیِ ادعا نشسته ایم و خود را اشرفِ آفریده ها می نامیم
به این اندیشیدم که کاش حکمرانیِ زمین را به کودکان میدادند و ما بزرگترها مدتی عقب می نشستیم و تنها نظاره گر بودیم تا مهر وعاطفه را از کودکان بیاموزیم که بی شک جهان با حکمرانیِ کودکان از زیبایی و عاطفه و محبت...پر می شد.