توقف در دهه۶۰
سخن روی جلد کتاب چهل ساله انقلابابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۴۱۰
مخابرات بسته های اینترنت می فروشد برای استفاده اما به انحای مختلف اینترنت را قطع میکند در حالیکه امروزه همه امور اجرایی جامعه وابسته به اینترنت است و فضای مجازی هم مردم را چنان به خود وابسته کرده که راه گریزی از آن نیست !
بسته های اینترنت زمان دار، و گران از یک سو و قطع اینترنت و تعطیلی کار و کسب مردم از سوی دیگر موجب زیان های فراوان به مردم می شود، در این حال آیا شرکت مخابرات نباید ضرر و زیان مردم را جبران نماید؟
وابستگی انجام همه امور اجتماعی و خدماتی و حتی خانواده و همچنین خرید و فروش مایحتاج عمومی مردم ، همه به اینترنت وابسته است و قطع بودن اینترنت ضمن اخلال در روند مسائل خانواده و اجتماع و زندگی و کار و کسب ،اعصاب و روان مردم را هم تحت تاثیر قرار می دهد، و البته بسیاری از امور نیز در قالب کانال های ارتباطی و خبری میسر است.
اگر قطع شدن اینترنت دلایل امنیتی و سیاسی هم داشته باشد انگار دولتیان فقط باید در امان باشد، پس انجام امور مردم و خانواده ها و کسبه بازار و ارتباطات ضروری جامعه چه میشود.
امروزه مخابرات به مانند یک سازمان امنیتی و اقتصادی صرف عمل میکند که در بحث امنیت یک جانبه نگری دارد و در بُعد اقتصادی تنها منافع خود را لحاظ می کند و به مردم پاسخگو نیست شاید به این دلیل است که نیمی از مدیریت وزارت ارتباطات بر عهده و تحت اختیار سپاه پاسداران قرار دارد و سیاستهای آن یک سویه و به نفع تنها مخابرات پیش میرود و منافع مردم و حال و روز آنان و سلامتی روان و حقوق اجتماعی و مادی آنها، مورد توجه و عنایت متولیان قرار نمی گیرد!
✅ مواد قانون مالک و مستاجر کنار، بخشنامه بر قرار
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار
شماره ۳۸۹
این میخوای بخواه میخوای نخواه در اغلب برنامه های دولت به اصطلاح مردمی صدق می کند که تقسیم غنایم و امتیازات را به دلخواه خود توزیع می کنند یعنی در کمتر جایی نظر عموم مردم مورد توجه دولتمردان قرار می گیرد شعار مردم گرایی می دهند اما به واقع به خواست مردم عمل نمی کند نمونه بارز آن، امروزه افزایش حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی است .
ملاحظه کنید طبق ماده ۱۱۱ صراحتا بیان می شود که افزایش حقوق مستمری بگیران باید مطابق افزایش حقوق کارگران شاغل باشد ببینید امسال چه فاجعه ای را آقایان دامن زدهاند و افزایش حقوق بازنشستگان را به ۱۰ درصد تنزل داده اند و میزان ۵۷ درصد را تنها در مورد کسانی که حداقل پرداختی را در دوره اشتغال به تامین اجتماعی داشتند اعمال کردند و بقیه بازنشستگان را دلبخواهی ۱۰ درصد افزایش حقوق دادند که با هیچ تعادل و منطقی سازگار نیست!و تاکنون هم هیچ توضیحی نتوانسته است بازنشستگان معترص در کشور را قانع کند،در رفتار و عملکرد دولت متاسفانه چیزی جز اینکه آقایان به دلخواه خود عمل کنند و بگویند میخوای بخواه میخوای نخواه چیز دیگری نیست.
اینکه از جیب سایر افراد،که حق بیمه بیشتری پرداخت می کردند بردارند و به حساب حداقل بگیران بریزند خدمت نیست یک نوع جفا و خیانت است چرا که از قدیم گفته اند هرچقدر پول بدی آش میخوری، حال کسانی که پول زیاد تری دادند و ۳۰ سال پرداخت حق بیمه داشتند که امروز روز نمی باید مضحکه سیاستهای دولت انقلابی شوند اینکه آقایان داعیه دفاع از حقوق کم درآمد ها دارند به جای خود قبول، اما از تفاوات فاحش چنین بر می آید که این یک نوع بازی سیاسی است، چرا باید جامعه را طبقه بندی کنید؟ و شکاف فقر و غنا را زیاد تر نمایید؟ مگر نمی گوییم هرکس به اندازه وسع خودش باید حقوق دریافت کند اگر چنین است چرا اصل حقوق ها که بالاتر از دو برابر یا سه برابر آن حرام تصور می شود تا ۷ و ۸ برابر افزایش در کشور رایج است؟ ویا برخی حقوق نجومی می گیرند آقایانی که می نشینند و برنامه افزایش ۱۰ درصدی را برای بازنشستگان اعمال می کنند تنها قصدشان این است که میخواهند خود را طرفدار ضعفا جا بزنند اما بدانند که در تمامی عرصه های تاریخ آنها که انقلاب را انداختند و خواستن در جامعه تحول ایجاد کنند اولین حربه آنان دفاع از حقوق مظلومان بوده است و این کار غیرمنطقی هم اکنون در جامعه ما، ظالمانه و ریاکارانه و نوعی فریب اجتماعی است
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۳۷۷
برجسته ترین شاخصه جوامع دینی در عصر حاضر، کشتارها و انفجارهای گوناگون در میان همین ملل است پر واضح است که این نوع فجایع در میان مردم و اجتماعات شهری، تنها در کشورهای اسلامی و کشورهای خاورمیانه اتفاق میافتد و تاسف انگیز تر اینکه همین کشورها، به جای اینکه خود در صدد رفع این تخاصم ها و کشتارها برآیند حلآنها ها را ازسوی سازمانهای جهانی و بین المللی مطالبه می کنند،
گویا جامعه ای که در آن انفجار ، کشتار،دروغگویی و فتنه انگیزی و تفرقه اندازی نباشد آن جامعه، دینی به حساب نمی آید ! این حوادث جانسوز متاسفانه از نشانه های دست اول جوامع دینی و اسلامی طی چند دهه اخیر است ! مرکل صدر اعظم پیشین آلمان هم گفته، هرروز در کشور های به اصطلاح اسلامی و منطقه خاور میانه کشتار بین مسلمانان صورت میگیرد و این کشورها برای پیشگیری از این حوادث تدبیری نمی اندیشند.
انفجارهای پی درپی در افغانستان و این روز ها انفجار در مدرسه دانش آموزان با حدود ۱۳۰ کشته و انفجارها در عراق هنگامی که دولت پس از صدام میخواست سر کار بیاید و همچنین جنگ ۸ ساله ایران و عراق و جنگ هفت ساله یمن با عربستان سعودی ونیز سایر نزاع ها و کشتارهایی که در کشورهای به اصطلاح اسلامی در منطقه و فلسطین و لبنان رخ میدهد همه معرف اسلامیت از این نوع و معرف چند گانگی عقاید مذهبی است که گویی مسیری جز کشتار ندارد و فتنه ها در میان این جوامع هر روز بیشتر از دیروز اوج می گیرد و کاربرد علم، منطق ، انصاف و سازش مسالمت آمیز در آنها تعطیل است ! تا جائیکه مدعی اند می خواهند پرچم لااله الاالله را در کاخ سفید برافرازند! طالب افغان این را میگوید و می غرد !.
به راستی دین و اعتقاد و باوری که میوه اش فقط کشتار بی رحمانه مردم بی گناه، زنان و جوانان و کودکان است چه دینی است؟ و بر پایه و مبنای چه اعتقادی است؟ و بر ایمان به چه خدایی است ؟ و زعمای این قوم از چه جنسی اند؟ اگر دین داریم بر پایه اعتقاد به خدای یگانه، باید بدانیم و بفهمیم که کشتن یک فرد مساوی کشتن یک ملت است ،پس لااقل انتظار است عوامل این جنایات و کشتارها دین خود را از دین پیامبر رحمت جدا کنند و مکتب علی علیه السلام را مجوز قتل و جنایت و خونریزی خود ندانند و نخوانند.
آیت ا.. سید مصطفی محقق داماد نیز می گوید:
آنقدری که جهل دینی در دنیا آدم کشته هیچ بلائی( حتی سرطان،سل، و وبا) آدم نکشته است،
هیچ از خود پرسیده ایم که چرا عوامل این جنایات هیچگاه شناسایی، معرفی و مجازات نمی شوند به یقین پاسخ همان است که می گویند کرم از خود درخت است
یا ماموریت میگیرند در کشور خود دست به کشتار هم کیشان بزنند و یا ماموریت میگیرند در کشور های دیگر آدم های شاخص را با حیله های متفاوت بکشند، و این ها به یقین از اسلامیت محمدی بدور اند. والسلام
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۳۷۰
شادی ممنوع،جشن و پایکوبی ممنوع،چهارشنبه سوری ممنوع، نوروزممنوع، سیزده بدرممنوع، آوازخوانی ممنوع، اجتماع برای تماشای فوتبال ممنوع ، یکباره بگویید زندگی ممنوع، فقط عزاداری، سینه زنی، مرثیه خوانی، روضه خوانی آزاد، آخه این هم شد زندگی برای مردم؟! مرده های قبرستانها هم چنین زندگی تاریک وپرمصیبتی را تاب نمی آورند که عدهای آن را برای زنده ها روا میدارند و با ازدیاد مشکلات به روح و روان آسیب می زنند
سنت چهارشنبه سوری یکی از سنتهای دیرینه ایرانیان است که بر اساس آن دلها به هم نزدیک می شود و مردم البته در یک فضای سالم به یکدیگرگرما می بخشند و محبت توزیع می کنند،با شادمانی سال را به پایان می برند وبا شادمانی به استقبال سال نو می روند، انصاف و انسانیت و مهربانی را باز خوانی می کنند و با آتش افروختن گرمای وجود خود را با یکدیگر تقسیم میکنند و به روح و روان خود آرامش وسلامتی می بخشند و لحظاتی را بین یکدیگر به بهانه چهارشنبه پایان سال خوش می گذرانند و جک و یا خاطره های شیرین سال طی شده شان را تعریف می کنند، آهنگ شادی پخش می کنند و پس از برپایی مراسم درست ِ چهارشنبه سوری خندان به خانه و خانواده خود بازمی گردند، اینها که گفته شد از حداقل فلسفه چهارشنبه سوری است و درصورتی است که مردم آزاد باشند و به اختیارو بدون ترس از تهدیدها و محدودیت ها به شادی این سنت بپردازند اما اگرچهار شنبه سوری را از نگاه دشمنان این سنت دیرینه ایرانیان بنگریم و داروغه ها درصدد ممانعت ازانجام صحیح و سالم و آرام آن باشند و ترس و تهدید و ارعاب درمیان آید ناچار آن می شود که ازراه دورترقه بترکانند و ازراه دور اشیائی ازآتش به جانبی دیگر و به میان مردم پرتاب کنند و موجب صدمات جانی به یکدیگر شوند.
چرا نباید دولت و حاکمیت ابزار لازم و تمهیدات کافی و فضای مساعد و مناسب را دراین رابطه در اختیار مردم قراردهد و مردم را هر لحظه در انجام این سنت ایرانی نکوهش و تهدید نکند؟ چرا نباید مردم در انجام حداقل این سنت دیرینه آزاد و به اختیار باشد اگر فرض را براین بگیریم که بله، این حرکت خطرات و صدماتی درپی می آورد درست است، اما کدام حرکت و کدام برنامه در جامعه ما بی خطر و بی صدمات جانی و حتی مالی است آیا راهپیمایی ها بدون هزینه و خسارات است، آیا تشییع جنازه ها همینطور، آیا عزاداری های تاسوعا و عاشورا و نظایر آن و تشکیل هیئت های عزاداری،کم مزاحمت و خسارت برای مردم دربازارو شهرها و اجتماعات و عبور و مرور بوجود میآورد؟ آیا در تشییع جنازه شهید سلیمانی که ۷۰ کشته داد و درسایر مناسبت ها از جمله راهیان نور،سفرهای تور دانش آموزان و دانشجویان ، حوادث رخ نمی دهد؟ آیا در راهپیمایی اربعین افراد صدمه نمی بینند و ندیدند ؟ آیا در راهپیمایی وزیارت کربلا افراد زیر دست و پا تلف نشدند؟ آیا در رمی جمره و تظاهرات عربستان زائران کشته نشدند؟ و آیا درمساجد نمازگزاران شیعه را نمی کشند؟ فقط مسئولیت و مجروحیت و احیاناً تلفات در چهارشنبه سوری مضموم است و باید به آن انتقاد کرد؟ که هرساله اسفند را همواره با آمارهایی ازآتش بازی و حوادث آن پر خبر می سازند تا این سنت را در میان مردم برچینند و انجام آن را نهی کنند و شادی و محبت آن را از مردم دریغ دارند، تا منجر به ترقه ترکانی و پرتاب اشیاء آتشی شود که مایه تعجب و بهت و حیرت است که جای اشکال هم دارد.
نویسنده خود اصلاً دل و دماغ برگزاری و یا دیدن چهارشنبه سوری های پر خطر را به این شکلی که الان در فضای رعب و وحشت و ممنوعیت و تهدید انجام شده و میشود را ندارد اما قدری انصاف باید، تا با سنتی که با آن میتوان دل مومنان و مردم را شاد کرد و آسیب سازی هم به میان نیاید مخالفت نشود.
اینقدر به جان مردم آتش نیفکنید
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۱۶۸
شهید حاج قاسم سلیمانی سرداردلها، و محبوب ملت، بزرگ بود اما نه به جهت تبلیغات تلویزیونی که شما راه انداخته اید اوازمردم ودر میان مردم ، نماد خواسته های برحق آنها، چه در سنگر نظامی و چه در سایر.
جنگ آوری متواضع و با اخلاص، با اهداف متعالی، عاشق میهن و مکتب تعالی بخش اسلام و دلداده مردم و تحت فرمان رهبر.
اکنون تلویزیون هر دم و هرساعت با برنامه های مختلف، تنها درراستای یک هدف ! ، تبلیغاتی به نام او ومکتب سلیمانی را انداخته و دهه مکتب (۹تا۱۹ دی) گرفته وآتش به جان مردم می اندازد،با سلیقه خاص سیاسی ،و آمریکایی نگون بخت وجنایت او را به یاد می آورد، والبته برای انتقام .. هیچ..!
ازاین قبیل آدمها البته در انقلاب زیاد دادیم ،انسانهایی تعیین کننده، انسانهایی اثرگذار، انسانهایی شریف که با رفتنشان به مسیر تعالی و پیشرفت کشور صدمه خورده، اما نامی از آنان به نیکی برده نمیشود.
سلیمانی فدای انقلاب ،اسلام و وطن شد و خودش به استقبال شهادت رفت یا شاید هم او را به استقبال شهادت فرستادند.
حال به جان مردم آتش میزنند تا استحکام و قوام خود را در بزرگنمایی سلیمانی بیشتر کنند اما بدانید سلیمانی تنها به واسطه ارادت به انقلاب و رهبری محبوب نیست سلیمانی به واسطه مرام مردمی اش محبوب دلها است، او به هیچ گروه و دسته خاصی تعلق نداشت، و متفاوت از دیگر فرماندهان و مرد میدان های سخت در عرصه های نظامی، فرهنگی، اجتماعی و مکتبی بود،قدر و منزلت او قابل معامله در سبد اقتدارگرایان نیست. سلیمانی اصلاحطلب، اصولگرا ،ملیگرا اعتدالگرا و... را به یک چشم میدید، حتی دختران بدحجاب را..
یادم هست دراوج مبارزات نیروهای قدس سپاه در لبنان ،سوریه وعراق، یکی ازاصلاح طلبان (الف، الف) که دراوج مذاکرات برجام و یا مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۹۶ به مشهد آمده بود درسالن ابن سینا اشاراتی به فعالیتهای برونمرزی ایران که درراس آن حاجقاسم سلیمانی بود کرد ، اوگفت من به اندازه ای که به دکترظریف وزیر امورخارجه، سید محمد خاتمی و سردار سازندگی هاشمی رفسنجانی ارادت دارم به فرمانده سپاه قدس حاج قاسم سلیمانی هم ارادت دارم.
اوازاحترام و تعلق خاطرش به سلیمانی سخن گفت و شخصیت او را می ستود.
می خواهم بگویم سلیمانی کسی نبود که حالا تنها عده ای او را با تبلیغات به نفع خود مصادره نمایند و هرلحظه مردم را با یادش آتش بزند یا تلویحاً با گزینش هایی از سخنانش بگویند سلیمانی ازما بود! درمسیرما بود! و او که محبوب ملت است موید ما است!
ازشهید سلیمانی نشانههایی باقی است که راه ورسم او و شخصیت او را مینمایاند.
ازآن جمله سفارش هایی که برای سنگ قبرش و مکان قبرش کرده و اینکه انگشترش را به پیکر مطهر هاشمی رفسنجانی هدیه نموده تا همراه او دفن شود و..اما همین کسانی که امروز سنگ سلیمانی را به سینه می زنند اوایل شهادت او اینگونه فکر نمیکردند، بلکه گویی دوره مصرف سلیمانی برای آنها تمام شده بود واینها طوردیگری با شهادت او مواجه بودند تا اینکه استقبال مردم از سلیمانی آنان را شوکه کرد، و الان ..البته باید گفت در جامعه ما مرده ها بیشتراز زنده ها قابل احترام اند و وقتی شهید می شوند تازه قهرمان به حساب می آیند و به درد عده ای می خورند تا پرچمش را به نفع خود برافرازند.
یادم نمی رود هنوز ۵ روز از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی نگذشته بود که درجلسه هفتگی قرآن محلی خودمان، شاهد سخنرانی عجیب دوتن ازتندروها و ارادتمندان افراطی یک نهاد بودم.
آنها که برای هرموضوعی درکشور توصیه ها سفارشی دارند تا دراین گونه جلسات مردم را تحت تاثیرو هدایت افکارخود قراردهند، چنان شعار ولایتمداری سرمی دهند که کسی جرات نمی کند بر خلاف نظر آنان سخن بگوید.
دراین جلسه بود که مربی قرآن۲۰ دقیقه در حالی که قران ها باز بود به سخنرانی پرداخت وازمواضع ضد برجامی دولت گفت ،او دولت قانونی را بی عرضه و مسبب همه مشکلات کشوردانست و گفت این دولت ، دولتی منحرف ، دروغگو، ضد ولایت و نوکر آمریکا است و همه مشکلات از ناحیه این دولت بی عرضه است،
اودرباره ترورشهید حاج قاسم سلیمانی گفت:
این واقعه چیز مهمی نبود یک ترورساده بود که یکی دیگرازسربازان ولایت درآن شهید شد و چندان ازاهمیت برخوردار نیست و باید شهید میشد!
در ادامه روحانی جوان جلسه نیز به منبر رفت و گفت : سلیمانی ۶۳ سال داشت وعمرش را کرده بود و به جای این که بازنشسته شود درسنگر خدمت فعال بود و شهادت پایان خدمتش بود!
من که از سخنان این دو تن مو برتنم سیخ شده بود، منبری جلسه را هنگام خروج همراهی و اورا مورد پرسش و اعتراض قرار دادم که چرا باید در مورد شهید سلیمانی این گونه سخن بگوئید و..
آیا دستور و سفارش شده بود؟
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۳۵۳
شهید سرافراز قاسم سلیمانی یک سرباز بود منهای درجه و مقام برجسته ای که داشت و سرتیپ پاسدار و فرمانده سپاه قدس بود خود را سرباز میدانست و اتفاقاً بر واژه سربازبودن خود هم تاکید کرده بود.
سلیمانی مانند سایر فرماندهان سپاه پاسداران. خود را وقف اهداف انقلاب و نظام کرده و تحت فرمان زعیم خویش و فرمانده کل قوا ماموریتی بر عهده داشت و تمامی تلاش خود را صرف انجام وظیفه نمود.
حاج قاسم سلیمانی، ابدا خود را در مکتب تنگ نظریها و خود حق پنداری ها، محصور نکرده بود.
او دارای شاخصهای دور اندیشی ،صبر، اخلاص، ازخودگذشتگی، بریدن ازدلبستگی های دنیوی، مقاومت ،تواضع ، نهراسیدن در راه حق و تشخیص راه درست از نادرست بود و جز به رضای خدا نمی اندیشید.
سلیمانی هم برای وطن جنگید و هم برای فرهنگ ایرانی اسلامی وعربی ، برای او امت واحد اسلام. اهمیت داشت آنجا که سالها برای برقراری این فکر و ایده درمیان جوامع دینی تلاش کرد، سلیمانی البته تا هنگام شهادت چندان شناخته شده نبود و از آن هنگام که آیتالله هاشمی رفسنجانی فوت کرد شهید سلیمانی در فراق او گریست و دچار تحول روحی شد و انگشتری خود را به پیکر پاک آیت الله هاشمی رفسنجانی ره اهدا نمود وآن را در کفن هاشمی گذاشت،
سلیمانی با هاشمی انس و الفتی خاص داشت و برخی از گفته های او با هاشمی به تبادل نظر و پذیرش توصیه منجرمی گردید و این که برای وحدت امت اسلام باید اختلافات دینی وعقیدتی را کنار گذاشت.
سلیمانی نیرویی بود که همچنین مورد اطمینان مقام رهبری قرار داشت و هیچ گاه از خواسته و رهنمودهای رهبری عدول نکرد و تا پایان عمر خود را سرباز ولایت می دانست، به طوری که مقام رهبری هم هنگام نماز میت براو سه بار کلمه عفوک ،عفوک، عفوک را به کار میبرند.
زندگی شهید سلیمانی برخورداراز الگوها و ویژگیها و شهادت او دارای رمزهایی است که در عالم سیاست و نظامی گری کمتر قابل بیان است و با این وجود طی طریق را برای او دشوار می نموده است اما با خلوص نیت و توکل بر خدا بر همه آنها فائق آمده است ، اینکه سردار محمد حجازی معاون و جانشین او وقتی از سلیمانی می پرسد سردارکجا انشالله ؟ او می گوید: می روم به مقتلم !! این سخن دارای پیامی است که گویی او از شهادت خود مطلع بوده است و این که سه و نیم ساعت قبل از شهادت بر روی یک کاغذ کوچک، محل دفن خود را کنار قبر شهید محمدحسین یوسف الهی تعیین کرده، باز دارای پیام دیگری است که چگونه می شود چنین فرماندهی که باید تمام حرکات و سکنات و برنامه هایش محرمانه باشد به جایی میرسد که از آینده خود خبردار میشود؟ و این ها نشان میدهد که این قهرمان بزرگ خود را فدای مصلحت نظام کرده است و محبوب عام وخاص گردید.
آیا این رخدادها بدین معنی نیست که برخی دوره خدمت او را پایان یافته تلقی کرده بودند و امروزه بیش از هر کس سنگ سلیمانی را به سینه می زنند.
دو سه روز اول شهادت سلیمانی بود که در مجلسی مداح میگفت : سلیمانی هم مانند سایر پاسداران است بالاخره راه اینها آخرش شهادت است و آن یکی دیگر بر بالای منبر می گوید سلیمانی ۶۳ سالش بود او دیگر عمرش را کرده بود و باید میرفت و ما از این سربازان زیاد داده ایم و باز هم خواهیم داد.
شنیدن این نکات دو سه روز بعد از شهادت و درموقعیتی که نحوه شهادت او سئوال برانگیز شده مفهوم و معنی خاصی را تداعی میکند که چرا کسانی که باید بیش از دیگران از شهادت او به دست عوامل جنایتکار آمریکا محزون و نیز خشمگین باشند این گونه شهادت او را عادی و بی اهمیت توصیف می کردند !
آیا این گونه سخن گفتن ها محصول و سفارش اتاقهای فکر بوده؟ وقتی چنین تحلیلهای مُنضم به طریق شهادت سلیمانی می شود درمی یابیم که سلیمانی ناشناخته را، خدا محبوب قلبها کرد و لذا همه دغدغه مندی کسانی که امروزه سنگ سلیمانی را به سینه میزنند را نمیتوان پای تجلیل از شهید دانست
ومن هرگاه مطلبی از سلیمانی در رسانه ها میخوانم یاد این گفته ها که می افتم اذیت میشوم.
اکنون به نظر میرسد شهید سلیمانی ابزار سیاسی برخی شده تا پشت ایمان و اخلاص و مرام او، برای خود وجاحت کسب نمایند؟
همین روزها بود محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در جمع اعضاء ستاد مردمی دومین سالگردبزرگداشت شهید سلیمانی گفته، افرادی که مبنایشان صرفاً حفظ قدرت و جریانات سیاسی شان است شخصیت شهید سلیمانی را نشناخته اند(خراسان ۴دی ماه)
درهرحال آنچه در جوامع انسانی رنگ و لعاب افراطی به خود میگیرد تبلیغ ضد تبلیغ است ولذا باید مراقب باشیم که تجلیل بر مبنای شایستگی های حقیقی صورت پذیرد نه بر جانب داری سیاسی و منافع جناحی، که در این صورت خیانت به خون شهید حساب خواهد شد.
https://t.me/abrahim2441
رسیدگی به سوءمدیریت، باب خوبی دردستگاه قضا
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۳۳۰
رسیدگی به سوءمدیریت، باب خوبی دردستگاه قضاست که می تواند بسیار مفید باشد اما نه برخواسته ازیک تفکر جناحی و حکومتی، بلکه باید بربستر تخصص اجرایی و تفکر و مشورت جمعی، مشورت مدنی ، حقوقی و قضایی مستقل باشد.
پرونده محکومیت ولی الله سیف و احمد عراقچی با عنوان سوء مدیریت امری پسندیده و حائزاهمیت است اما این رویه نباید مختص برخی افراد با شائبه سیاسی و یا جناحی باشد،که اگر در رقابت های سیاسی این احکام صادر شود و برخی زیر تیغ باشند و برخی آسوده خاطر، ناپسند است.
در آشفته بازاراقتصادی کشور و حتی سیاسی، چنین افرادی فراوان هستند که اگر پرونده آنان به جریان افتد سوء مدیریت ها آشکارتر و افزونترمی شود و درراهبرد سیاسی البته سوء مدیریت ها فراگیرتراست.
پرونده ولی الله سیف و احمد عراقچی نیزکه درراستای کنترل بازار ارز، مسئولیت داشتهاند و برخلاف اصل وظیفه، دلار و یورو خارج از شبکه تنظیمی بازار عرضه کردند محاکمه و مجازات آنان ضروری است و اینگونه پروندهها باید ازاولویت رسیدگی هم برخوردار باشد والبته متخصصان امرهمه جوانب پرونده را بررسی وتحلیل نمایند تا نتیجه پرونده عبرت آموز گردد نه اینکه بعداً برخورد قضائی شائبه سیاسی به خود بگیرد و مقصراصلی ، نظام تلقی گردد.
دراین مسائل البته دفاعیات متهمان نیز حائزاهمیت است، درهرحال جامعه ما در ابعاد سیاسی و اقتصادی وامنیتی متخلفانی داشته و دارد که برخی آزاد می چرخندو به جای بازداشتگاه درهتل توریست زندگی میکنند و برخی نیز سرشان به باد رفته است.
درهمین رابطه دربعد اقتصادی وحید مظلومین و همدستش را داشتیم که به جرم خرید سکه ی سه و نیم میلیون تومانی در بازار اعدام شدند درحالی که بابک زنجانی هنوزپرونده اش به سرانجام نرسیده است.
البته برای او و یا هیچ کس دیگراعدام پیشنهاد نمیشود بلکه از منظر نویسنده اعدام غلط محض دررسیدگی قضایی است.
در بعد سیاسی و امنیتی، ما روح الله زم را داریم که درمقطعی با ظهور فضای مجازی کارخود را آغارکرد وچون در ابتدا راه بود، برخی ازخبرها به قبای برخی از سیاسیون برخورد کرد، تا اینکه تجمیع کینه ها سرنوشت او را به اعدام منتهی نمود.
دربعد امنیتی ونیزاجتماعی عده ای به جرم حمل مواد مخدر طی ۴۰ سال گذشته اعدام شدند که شاید بهتر بود سوء مدیریت ها جای خود را به تدبیر عالمانه میداد تا خانواده های آنان داغدار، یتیم و بی سرپرست نمیشدند.
بنابراین پروندههای قضایی هرجور که پیش برود نباید در نهایت پشیمانی به دنبال آورد و طبیعی است که اگر رای قضایی نتواند افکارعمومی را اقناع کند به اصل دستگاه قضائیه و اعتبار آن لطمه خواهد زد.
در پرونده نوید افکاری نیزکه به طور ضرب الاجلی اعدام شد افکار عمومی قضاوت متفاوتی داشت و از منظر برخی حقوقدانان ،این واقعه مقبول نیفتاد.
به هر روی تعجیل در تصمیمات قضایی و دوری از ضوابط اخلاقی، قانونی و حقوقی در پرونده هایی ازاین دست امری ناپسند است ، وبه ویژه اگر رای ها تحت تاثیر رقابت ها و تعصبات سیاسی باشد ناپسندتر است.
کشتار،کشتار،کشتار
ابراهیم ناظمی روزنامه نگار
شماره ۳۲۵
بازهم انفجاروکشتار دسته جمعی در افغانستان. روزهایی درعراق، روزهایی دیگر در لبنان و روزهایی درایران !
انفجاراخیردرمسجد قندوز، با بیش از ۱۲۰ کشته و ۲۰۰ مجروح، چرا چنین کشتارهای دسته جمعی در آمریکا اروپا و آسیای شرقی وقاره آفریقا رخ نمی دهد و یا کمتراتفاق می افتد، چرا فقط باید کشورهای خاورمیانه و کشورهای اسلامی و مکتبی مبتلا به چنین فجایع وحشتناکی برای آدم کشی باشند!؟
می گویند : انفجاردرمسجد قندوز شیعیان در شمال افغانستان با بیش از ۱۲۰ کشته و ۱۷۵ مجروح کارداعش است!؟ کدام داعش ؟ مگر داعش به گفته شهید سلیمانی نابود نشد؟ دوباره داعش از کجا زاییده شد؟ داعش حدود ۳ سال پیش درعراق و سوریه و لبنان فعالیت میکرد برای تشکیل دولت عراق و شام اما به گفته جامعه جهانی و شهید سلیمانی قلع و قمع گردید ونابود شد،حالا چطور دوباره متولد کردند!
خودکردگان متعصب دینی هم کیشان خود را میکشند وجنایات خویش را به داعش خود ساخته نسبت می دهند، خُب چه می کنید با داعش ، چرا ریشه آن را که (افراطی گری مذهبی) است نمی خشکانید ؟ ( البته با علم ،اندیشه و تدبیر) آیا این کارها برای پرهیز از تعقیب عوامل واقعی جنایات در افغانستان نیست؟
متعصبان مذهبی که درجهل و گمراهی غوطه ورند خود عامل این جنایات هستند و عمل خود را به داعش نسبت میدهند البته این رسم افراطی گری دینی است که می کشند و بعد هم ازعمل خود برائت میجویند افراد نامدار، بزرگ،و عالم را غافلگیرانه می کشند و یا می ربایند و بعد هم بدون اینکه سرنخی از خود به جا بگذارند دنیا را درابهام فرو میبرند و به ظاهرمدعی خون خواهی می شوند،اما پرواضح است که این جنایات از دشمنان آشکار ساخته نیست و تنها از همراهان بسیار نزدیک وهم کیش ساخته است، حسینی کارشناس مسائل منطقه در تلویزیون میلی می گوید ازآنجا که امنیت افغانستان را گروه طالبان به عهده گرفته این اتفاقات برای ناامن جلوه دادن افغانستان صورت میگیرد !! و آمریکا به دنبال ناامنی درافغانستان است !! و آمریکا ازاین انفجارها و کشتارها نفع می برد !! پس حتما یک آمریکایی جلیقه انفجاری به خود بسته است !! کسانی که ناامنی ها و کشتارهای متعصبان دینی را به گردن آمریکا میاندازند درقبال این جنایات باید تا آخر پاسخگو باشد وازعوامل حادثه خون خواهی کنند نه اینکه راه فرار برای قاتلان بسازند.
ایران هم بلافاصله این انفجارو کشتاررا محکوم کرده و خواستار تعقیب عوامل حادثه شده است.
اما می دانیم که به زودی این حادثه مانند دیگرحوادث به فراموشی سپرده خواهد شد.
این انفجارها قلب جامعه جهانی و همه انسانها را به درد می آورد، اما ازآنان کاری ساخته نیست وحریف پیروان افراطی ادیان نمیشوند، وازسوی دیگر برخی از جوامع به اصطلاح دینی نیز با این کشتارها خود را ازعقده های اختلاف فرقه ای تخلیه میکنند و با عملیات انتحاری قصد رفتن به بهشت را دارند !!
آیا تا به حال دیده اید که عوامل چنین جنایاتی ،علنی محاکمه و مجازات شوند و جامعه جهانی و پیروان ادیان از نیات آنها در محاکمات آگاه گردند.
انگار ناف ادیان الهی را به کشتارهای فردی و جمعی بسته اند !!
هفته گذشته نیز انفجاری در مسجد عیدگاه کابل رخ داد و ۸ کشته و ۲۰ مجروح بر جای گذاشت دو هفته پس از استقرار طالبان نیز انفجاردر فرودگاه کابل بیش از ۱۷۰ کشته و۲۰۰ مجروح برجا گذاشت.
در این حال ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در مصاحبه ای گفته ما داعش را تهدید جدی نمی دانیم ما داعش را خطر نمی دانیم ولی مزاحم می دانیم.
این مواضع نمی تواند جلوی فجایعی از این دست را درجوامع مذهبی بگیرد.علمای اسلام و طلیعه داران مکاتب الهی چه می کند که نمی توانند جوامع انسانی را ازاختلافات و آشوب و قتل های پی درپی و نزاعهای مذهبی برهانند؟؟ وبر طبل اختلافات نکوبند، در حالی که دائم ادعای سروری بر مردم دارند، پس مجمع جهانی تقریب مذاهب برای چیست ؟؟
ازسوی دیگر، پیروان ادیان کی باید به خود آیند و بفهمند چه بازی هایی ازاین دست در تاریخ چند صد ساله خورده اند و تحریک اوهام و دروغ ها شده اند که همچنان هم درحال تکرار است و راه چاره جز تغییر نگرش به مذهب، و پیروی ازآن نیست.